Telegram Group Search
گویند این لاک‌پشت سال ۲۰۲۴ در تصویر پایین، همان‌لاک‌پشت سال ۱۸۸۶ در تصویر بالا است.

قدیمی‌ترین حیوان زنده و مشهور در روی زمین، سال ۱۸۳۲ متولد شده و در سال ۲۰۲۴ به ۱۹۲ سالگی رسیده است.

جنگ جهانی اول و دوم، انقلاب روسیه، هفت دوره از پادشاهی بریتانیا و ۳۹ رئیس جمهور ایالات متحدهٔ را به تماشا نشسته است.

برگردان: صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
متفرقاتی مرتبط به هم

- چرا برخی فکر کرده‌اند بین «وسعت‌نگری» و «ثوابت‌گرایی» تباین وجود دارد و هرگز وسعت‌نگری با ثوابت‌گرایی یکجا نمی‌شود؟!
چه تناقضی وجود دارد اگر روح و نگرشی باز داشته باشیم؛ اما بر ثوابت مان استوار بمانیم و منحرف را منحرف و درست‌فکر را درست‌فکر بدانیم و بستاییم؟

- روشن‌فکری اگر محدوده‌ای نداشته باشد، روشنیِ فکر، حراتی می‌زاید که فکر را می‌سوزاند و دیگر از نعمت عقل انسان را محروم می‌گرداند. نتیجه‌اش این می‌شود که یک روز سوگ‌وار رفتن یک آتئیست باشیم و روزی دیگر، در پوشش روشن‌فکری و وسعت‌نگری، سوگ‌وار یک خرافه‌پَروَر.
نه به آن شوریِ شور، نه به این بی‌نمکی!

- اگر مشکل برخی با تنگ‌نظری‌های دینی است؛ مُلّای شیعه تنگ‌نظرتر از مُلّای سُنّی است. چرا مرگ و دردِ آخوند شیعه، این‌همه نگرانی و ناراحتی و سوگ می‌آفریند‌؛ اما برسر مُلّاهای سنّی هرچه بیاید، خوش‌حالند؟
پاسخ بنده این است که عده‌ای به سبب اوج بی‌سوادی نسبت به زبان مادریِ خود؛ با شنیدن چهار سخن‌رانی از کسی که به همان‌زبان مسلط‌تر است، تحت تاثیرش قرار می‌گیرند.
این‌دست از آدم‌ها، ده‌ها فرد دیگر را متهم به هویت‌باختگی می‌کنند و خود، در قُلّهٔ بی‌هویتی قرار دارند.
نمی‌توانند بین «سخن زیبا» و «زیباییِ سخن»، تفکیک کنند. از این‌جهت، در قالب زیباگفتن، هر سخن نازیبایی را نیز زیبا و نشان دانایی و چیزفهمی می‌پندارند.
کمی به آگاهی‌های زبانی خود، تکَانی بدهید؛ تا بین سره و ناسره بتوانید تشخیص دهید.

- راستی! مطالعهٔ زیاد، بیداری و آگاهی نمی‌آفریند. باهوش می‌شوید؛ اما باهوشی، همیشه آگاهی و بیداری نیست!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
مضرترین‌فردی که روی دوش دیگران است، مفت‌خوری نیست که پول جیب و مصارفش را دیگران می‌دهند؛ بدتر از آن، جاهلی است که تاوان جهلش را دیگران می‌پردازند.

تو از بیماری جهل رنج می‌بری، دیگران چه گناهی کرده‌اند که تاوان تکفیر و تضلیل و عقده‌گشاییِ جاهلانه‌ات را بپردازند؟

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
۲۸ سالگی‌ام تکمیل شد!
ما و پای بی‌قرار عمر و دل استوار سختی‌های روزگار.
با گام‌هایی لرزان و دلی ریش‌ریش، به سمت وحشتِ ۲۹ سالگی در حرکتم و خودم را با این‌که تازه ۲۸ سالگی تکمیل شده است، تسلیت می‌بخشم.
لجام زمان را نمی‌توان کشید، باید درس «تاب‌آوری» آموخت. انگار زندگی‌کردن خودش مبارزه‌ای دوام‌دار است و خستگی از خستگی متولد می‌شود.
صبح امروز که یکی برایم از تولدم یادآور شد، پس از مکثی در هیاهوی درون، باخود گفتم: «از چه غفلت تمام‌‌قدی برخوردارم»!
زورگار پُر از تباهی و بیهودگی است‌، اگر دستی روی روزمرگی‌های خود نکشیم. جهان هر روز در حال انبساط است و انسان اگر بین «خود» و «معنی» در گردش نباشد، چگونه این‌همه را تحمل کند!؟

اللهم مَسِّكنا بالإسلام حتى نلقاك عليه غير مبدِّلين، اللهم احفظ علينا الولاء لك بدرجاته التي تحب، والبراء لك بدرجاته التي ترضى.
اللهم لا تغادر من أعمالنا مثاقيل الذَّر فما دونها؛ إلا حفظتها بالإخلاص ابتغاء توحيدك، وأحطتها بالإحسان ابتغاء اتباع نبيك، واعصمنا في كل عملٍ بصرتنا بفضله ويسرته بفضلك؛ من الرياء والعُجب باطنًا، ومن الابتداع والسُوء ظاهرًا، ثم اجعلها ذُخرًا لنا عندك يوم التغابن؛ لا إله إلا أنت.
اللهم لا تغادر سببًا يقربنا من حسن الخاتمة يباعدنا عن سوئها؛ إلا يسرته لنا علمًا به وعملًا له.
اللهم ثبت قلبي أن يَزل، وعقلي أن يَضل، وقدمي أن تزول، وخُلقي أن يسوء.
اللهم إلا تجعل حياتي في طاعتك؛ فقد مات -وألوذ بك- قلبي؛ فألحق به جسدي.
اللهم اقسِم لي من الإسلام ما أَعرف به وليَّك فأنصرَه، وعدوَّك فأجاهدَه، ومن الإيمان ما يجعل رحمتي فيمن واليت، وشدتي على من عاديت، ومن الإحسان ما أكره به ما تكره، وأحب به ما تحب، واغفر لي موجبات الحرمان والخذلان، وأجرني أن أهون عليك فلا تبالي بي؛ أنت وليِّي في الدنيا والآخرة، توفَّني على دينك الذي أنعمت به علي وراثةً بلا حيرةٍ ولا عناءٍ، وارحمني أنت أرحم الراحمين.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
فهم دقیق آثار عقیدتی سلف، بدون متون مقدماتی عقیده و شرح استاد، مشکل است.

بیش‌ترین جوانانی که گرفتار بی‌منهجی و تکفیر و تندروی شده‌اند، کسانی‌اند که آثار پُر از بار منقول سلف را، بدون استاد و شیخ و متون مقدماتی عقیده، می‌خوانند و اشتباه برداشت می‌کنند، بدین‌سبب هر سخنی را می‌ببینند، باهر برداشتی که از آن داشتند، تطبیق می‌کنند.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
درست تلفظ کنیم

هوش مثنوی نیست، هوش مصنوعی است.

مثنوی، یعنی: دو دو، دوبندی، دوپاره، دوتایی، جفته، دولختی، شعر و منظومه‌ای هم‌وزن که هر بیت و مصراع آن به یک قافیه باشد...

مصنوعی، یعنی: ساختگی، غیرطبیعی، غیرحقیقی، غیرواقعی...

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
تفسیر بیضاوی، پُر از معرفت علمی است. کسی که آن را به بهانهٔ اختلافات عقیدتی کنار می‌گذارد، خسارت بزرگی دیده است.

علمای اهل سنت در طول تاریخ، از تفسیر کشاف استفاده کرده‌اند، با این‌که نویسنده‌اش زمخشری معتزلی بود.

الله متعال برخی از علمای ما را مورد رحمت و عفو خویش قرار دهد. نمی‌دانم وقتی تحذیر می‌نوشتند، به چه فکر می‌کردند؟!
اگر این تحذیریه‌ها برای عوام است که عوام جلالین و مدارک و بیضاوی و کشاف و مختصرات صابونی را نمی‌خوانند. و اگر برای طلاب علم ابتدایی است، که این تفاسیر برای طلاب ابتدایی نیست. و اگر برای طلاب پیش‌رفته و علما است که عالم باید تفاسیر و حتا آثار عقیدتی مخالفانش را هم بخواند.

علم جمود و ایستایی نمی‌پذیرد!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
چند سال پیش، در شرایطی شبیه شرایط سخت کنونی‌ام قرار گرفته بودم. روزی این تصویر در فیسبوک به چشمم خورد. انگار یکی از حال دلم خبر داشت و این را برایم نشر کرده بود.
نوشته بود: «‏لا القفز ينجيها، ولا المكوث يجديها، ولا الطريق مضمون فيهديها؛ تلك هي أصعب اللحظات» (نه پریدن او را نجات می‌دهد، نه بی‌حرکت‌ماندن به او کمک می‌کند و نه مسیر ضمانت‌شده است تا او را رهنمون شود. این تفسیر سخت‌ترین لحظه هاست).

آدم‌هایی باید باشند تا حضور معنادار شان، هنگام رسیدن به مرز دل‌زدگی از جهان و مافیها، مانند ریسمان‌هایی نادیدنی، از تسلیم‌شدن تمام‌قد نگاه مان دارد.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
متفرقات

- درصد بالایی از ما، یا سیرت نمی‌خوانیم یا می‌خوانیم؛ اما معلوماتی، نه تحلیلی-اصلاحی تا بتوانیم واقع را در سایهٔ سیرت تفسیر کنیم و بین درگیری با جاهلیت امروز و جاهلیت گذشته، ربط برقرار کنیم و از راه‌کارهای رسولانه، در درمان جامعه بهره ببریم.

- بیش‌تر از جستجو و فهم حق و حقیقت، تمرکز مان روی گفتن حق و حقیقت است. این تمرکز روی حق‌گویی و صاف کردن بیش از حد حنجره‌ها برای پُرحرفی، باعث شده برای شناخت حقیقت وقت نداشته باشیم و برای فهمیدن حقیقت انرژی تفکر و تأمل در ما باقی نماند، در نتیجه هرچه را با مغز تنبل خود حق و حقیقت پنداشتیم، در منبرها و یوتیوب‌های خود جار می‌زنیم و برای آن سُرخ و سیاه و قهوه‌ای می‌شویم. شاید بعدا برای مان روشن شود که حق نبود و آن‌گاه، نتوانیم جمع کنیم.

- هدف اصلی بیان حق و حقایق نیست تا این‌قدر روی آن تمرکز شود، هدف اصلی کشف و فهم حقایق و تربیت آرام و تدریجیِ نسل‌ها، براساس حقایق است.

- از نظر بنده، کار منبری به شدت حاشیه‌ای و برای بیان مهم‌ترین نکات عمومی است و هرگز با منبر و ویدیو نه می‌شود دعوتی موفقانه داشت و نه اصلاح و تربیتی پدید آورد. تربیت و اصلاح و ایجاد تحولات بزرگ در جامعه، به‌ویژه جامعهٔ توسعه‌محور و پُرسرعتی که ما در آن بسر می‌بریم، با منبر بدست نمی‌آیند. حلقات تربیتی و کارهای معرفتی و دوره‌های علمی به‌روز می‌تواند درمان مان کند.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
کانال| صبغت الله عاکف
متفرقات - درصد بالایی از ما، یا سیرت نمی‌خوانیم یا می‌خوانیم؛ اما معلوماتی، نه تحلیلی-اصلاحی تا بتوانیم واقع را در سایهٔ سیرت تفسیر کنیم و بین درگیری با جاهلیت امروز و جاهلیت گذشته، ربط برقرار کنیم و از راه‌کارهای رسولانه، در درمان جامعه بهره ببریم. - بیش‌تر…
تصور کنید، من آب‌نمایی را در صحرا ببینم و آن را آب پندارم. سپس پیش از آن‌که پیش‌تر بروم و مطمئن شوم که آب است؛ همهٔ تشنگان را فریاد بزنم که اینجا آب یافته‌ام. آنگاه، همگی مان به سمت آن آب‌نما بشتابیم و بتازیم و در نتیحه آب نباشد. چیزی جز تشنگی بیش‌تر و فاجعه‌ای دیگر دست‌آورد مان نشده است.

@Sebghatullah_Akef
«وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا» (و خدا از خود شما، برای شما همسرانی آفرید).

همسران شما، پارهٔ تن شما هستند؛ پاسبان حریم شان باشید.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
در جعبه هست... فعلا میدان خالی مال شما.
چرا فلسفه می‌خوانید؟.pdf
401.3 KB
از انتقادات عجیبی که بر من شده، این است که چون رشتهٔ دانشگاهی‌ام عقیده و فلسفه است؛ یعنی عقیده‌ام را از فلسفه و الحاد گرفته‌ام، نه از قرآن و سنت و فهم سلف!

این دیگر چه فازی است، نمی‌دانم.

الله متعال به همگی هدایت و تفکر و سنجش و انصاف و توان فهم و هضم نصیب کند.

توصیه می‌کنم دوستان این پی‌دی‌اف را بخوانند.

صبغت الله عاکف
کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد

حافظ

@Sebghatullah_Akef
در میان عامه، این‌قدر که قدرت تعبیر، می‌تواند مشکلات را حل کند و تاثیرگذار باشد، قدرت دانش و استدلال شاید نتواند. این مثالی از عامه‌پسندی است.

اما در میان خاصه، این‌قدر که قدرت استدلال طرف را تحت تاثیر قرار می‌دهد، قدرت بیان و تعبیر نمی‌تواند تاثیرگذار باشد. این مثالی از خاصه‌پسندی است.

این هردو اگر جمع شود، مثالی از حکمت می‌شود.
استدلالی محکم، در قالبی شیوا و شیرین و پُرقدرتِ تاثیرگذار.

اما، تکلّف و قُلُمبه‌سُلُمبه‌گویی هرگز به معنای صحبت‌کردن ادبی و قالب‌بافی و قدرت تعبیر نیست. بازشناسید!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
سپاس فراوان از عزیزانی که با حوصله‌مندی، دنبال‌کنندهٔ داده‌های صفحه‌ام هستند. وجود شما عزیزان و بزرگواران است که برای فعالیت‌های ما معنی می‌بخشد.
کانال| صبغت الله عاکف
Photo
- قدم همگی بزرگواران روی چشم بنده است. بابت تاخیر در پاسخ‌گویی به سلام و کلام و سوال عزیزانم، سخت معذرت می‌خواهم.

- من یک انسان عادی هستم، این‌که پاسخ نمی‌دهم، به این معنی نیست که مزیّتی دارم و خودم را از شما و دیگران برتر می‌بینم.

- باوجود ده‌ها مشکل و فشار و تکالیف تحمیلی و درس و غیره، باز هم تمام تلاشم را می‌کنم به برخی پیام‌ها پاسخ بدهم. اما عزیزان و بزرگواران، بی‌حد برسرم فشار می‌آورند. بارها بخاطر این پدیده تصمیم گرفته‌ام کلا مجازی را بگذارم کنار و بروم.

- الله شاهد است بیش از ۳۰۰ پیام بازنشده تنها در همین تلگرام وجود دارد که نتوانستم پاسخ بدهم.
همین‌طور مسنجر و واتساپ، پُر از پیام‌های بازنشده است. اکثر برادران و خواهرانی که پیام می‌دهند، فکر می‌کنند تنها آن‌ها هستند که پیام می‌دهند و دیگر هیچ ازدحامی بر سرم نیست و پیام‌های شان را از قصد دیر جواب می‌دهم یا بی‌پاسخ می‌گذارم. به همین‌سبب ناراحت می‌شوند از من.

- به‌ویژه برخی از خواهران بزرگوار که ده‌ها تهمت غرور و توهین و توبیخ و غیره نثار آدم می‌کنند اگر پیام شان دیرتر پاسخ داده شود. به همین‌علت، هر خواهری که سه روز از پیامش گذشت و نتوانستم پاسخ دهم، پیام‌هایش را نمی‌بینم، از ترس این‌که ما را مورد عنایت قرار نداده باشند.

- این‌حرف‌ها را گفتم، برای این‌که برادر کوچک تان را درک کنید و فکر کنید پایین‌تر از آنم که پاسخ من برای شما اهمیتی داشته باشد و بخاطر من منتظر بمانید. این بهتر است از این‌که به دل خود، ناراحتی راه دهید.

همگی برایم عزیز هستید بخاطر الله دوست تان دارم ❤️🌹

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
از بحث‌های داغی که این‌ روزها میان اهل علم و فتوی و فقه مطرح است، بحث ارز دیجیتالی است.

قسمت جالب داستان این است که یوتیوبران افغانستان نیز، پیرامون آن ویدیو ساخته‌اند و دربارهٔ حلیت و حرمت آن فتوی داده‌اند!

مثل این، قضایایی مانند حجاب و نقاب، ریش، موسیقی و غیره...

الله المستعان، این قضایا از قبیل دعوت نیست که بگوییم: بلغوا عني ولو آية. سپس آستین برزنیم و حرف بزنیم.

این‌ها قضایای علمی بزرگی است که تحت جمع بزرگی از قواعد اصولی، فقهی، مقاصدی و غیره قرار می‌گیرد.

این‌هایی که بدون علم شرعی، به قضایای فتوی دست می‌اندازند، یا دعوت‌گرانی‌اند که اکنون مدهوش و سرمست و داغند، یا تزویرگرانی‌اند که به نام دین، اما به کام جیب این کارها را می‌کنند.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
ماسترهای عزیز کشورم!

نخست، این موفقیت و معادلات را برای همگی شما مبارک می‌گویم، امیدوارم در آینده بیش‌تر بدرخشید و بتوانید مصدر خدمتی برای این سرزمین رنج‌دیده شوید. تا باشد، بساط جهل برچیده شود و قالی علم و دانش و فرهنگ گسترده گردد.

نکات ذیل نه انتقاد، که یادآوری‌هایی مهم و ارزنده است جهت بهبودی و برتر شدن پلان‌های علمی و فرهنگی آینده، اگر روی آن تمرکزی صورت پذیرد و دست‌کم در حد فردی، به آن اهمیت عملی داده شود.

در فضای دانشگاهی علم نبود؛ اما فکر و همدیگرپذیری تاحدودی بود. کسانی که سند ماستری و دکتری می‌گرفتند، دست‌کم اگر عالم نمی‌شدند، ذهنیت بازی برای پذیرش گفتگوهای علمی در آن‌ها تاحدودی زنده می‌شد. عینی‌اندیشی و پژوهش‌های بی‌طرفانه و گفتگوهای خوبی در آن تاحدودی قابل مشاهده است. البته گاهی هم گشاده‌فکری زیاد، باعث می‌شد باورها و ثوابت شان، شُل شود و از آنان بوی انحراف بیاید. استثنا وجود دارد؛ یعنی به طور استثنایی، انسان‌های جامد و متعصب هم وجود دارد و انسان‌هایی که اهل علم باشند نیز، به طور استثنایی در آن هستند.

در مدارس علم بود، ثوابت‌گرایی بود، نظم و ترتیب و پایبندی بود؛ اما همدیگرپذیری کم بود و فضای گفتگوی علمی تنگ بود و جمود و ایستایی و تعصب، موج می‌زد. باز هم اسثنا وجود دارد؛ یعنی به طور استثنایی انسان‌های اهل علم همدیگرپذیر و آگاه و اهل گفتگو هم بود، انسان‌هایی که از نگاه عقیدتی و فکری، انحراف داشت، نیز به صورت استثنایی وجود داشت.

سرانجام:
علم کافی نیست تا سند ماستری و دکتری داشته باشیم. اسناد دانشگاهی، از ما دوراندیشی، وسعت‌نگری، عینی‌اندیشی، روح پژوهش‌گری منصفانه، تخصص، تعهد، صداقت، دوری از یک‌دندگی و تک‌بعدی‌گری، آرامش و متانت در گفتگو و انگیزهٔ رشد علمی نیز می‌طلبد. بزرگ‌ترین اعتراض این نیست که چرا به طلاب و علمای حجره‌ای، سند دانشگاهی ماستری و دکتری داده می‌شود و لیاقت ندارند، اعتراض اساسی این است که آیا با معیارها و طبیعت کار و فضای دانشگاهی و موارد یادشده در بالا، آشنا و سازگارند؟

همین‌طور، سند ماستری و دکتری و داشتن برخی از ویژگی‌های شخصیت دانشگاهی، کافی نیست تا مدعی علم و معرفت شویم و ادای اهل فنون و علوم را در بیاوریم.

چقدر امروز نیازمند کسانی هستیم که از نبوغی علمی و شخصیت و نفسیتی دانشگاهی برخوردار باشند.

این معادلات را به فال نیک می‌گیریم، به امید تحولاتی بیش‌تر و تکانی بزرگ‌تر.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef
2024/06/04 23:07:03
Back to Top
HTML Embed Code: